نهایت پیری، نزدیکی زمان مرگ، برای مثال افتاد بر آفتاب گردم / نزدیک شد آفتاب زردم (نظامی۳ - ۴۴۸)، هنگام غروب آفتاب، نزدیک غروب که آفتاب رنگ پریده به نظر آید، ایوار
نهایت پیری، نزدیکی زمان مرگ، برای مِثال افتاد بر آفتاب گردم / نزدیک شد آفتاب زردم (نظامی۳ - ۴۴۸)، هنگام غروب آفتاب، نزدیک غروب که آفتاب رنگ پریده به نظر آید، ایوار
نزدیک غروب که رنگ آفتاب پریده نماید. اصیل. پس از نماز دیگر. پسین دور. ایوار: و پیش سلطان شد، آفتاب زرد. (چهارمقاله). جمله کارها فروگذاشت و فرخی را برنشاند و روی بامیر نهاد و آفتاب زرد پیش امیر آمد. (چهارمقاله). - آفتاب زرد نزدیک شدن کسی را، مرگ او نزدیک رسیدن: دور از تو گذشت روز عمرم نزدیک شد آفتاب زردش. خاقانی. افتاد بر آفتاب گردم نزدیک شد آفتاب زردم. نظامی
نزدیک غروب که رنگ آفتاب پریده نماید. اصیل. پس از نماز دیگر. پسین ِ دور. ایوار: و پیش سلطان شد، آفتاب زرد. (چهارمقاله). جمله کارها فروگذاشت و فرخی را برنشاند و روی بامیر نهاد و آفتاب زرد پیش امیر آمد. (چهارمقاله). - آفتاب زرد نزدیک شدن کسی را، مرگ او نزدیک رسیدن: دور از تو گذشت روز عمرم نزدیک شد آفتاب زردش. خاقانی. افتاد بر آفتاب گردم نزدیک شد آفتاب زردم. نظامی
آفتاب گردان، گیاهی با برگ های درشت و ساقۀ بلند و گل های سبدی زرد رنگ که میان آن ها تخم هایی شبیه تخم هندوانه قرار دارد و آن ها را تف می دهند و مغز آن را می خورند، روغن آن را نیز می گیرند و در پختن شیرینی و بعضی خوراک ها به کار می برند، گل آن همواره رو به آفتاب می گردد، آفتاب گردک، آفتابگردان، روز گردان، روز گردک، روز گرد
آفتاب گَردان، گیاهی با برگ های درشت و ساقۀ بلند و گل های سبدی زرد رنگ که میان آن ها تخم هایی شبیه تخم هندوانه قرار دارد و آن ها را تف می دهند و مغز آن را می خورند، روغن آن را نیز می گیرند و در پختن شیرینی و بعضی خوراک ها به کار می برند، گل آن همواره رو به آفتاب می گردد، آفتاب گَردَک، آفتابگَردان، روز گَردان، روز گَردَک، روز گَرد
آفتاب پرست آفتاب گردان، گیاهی با برگ های درشت و ساقۀ بلند و گل های سبدی زرد رنگ که میان آن ها تخم هایی شبیه تخم هندوانه قرار دارد و آن ها را تف می دهند و مغز آن را می خورند، روغن آن را نیز می گیرند و در پختن شیرینی و بعضی خوراک ها به کار می برند، گل آن همواره رو به آفتاب می گردد، آفتاب گردش، آفتاب گردک، آفتابگردان، روز گردان، روز گرد
آفتاب پرست آفتاب گَردان، گیاهی با برگ های درشت و ساقۀ بلند و گل های سبدی زرد رنگ که میان آن ها تخم هایی شبیه تخم هندوانه قرار دارد و آن ها را تف می دهند و مغز آن را می خورند، روغن آن را نیز می گیرند و در پختن شیرینی و بعضی خوراک ها به کار می برند، گل آن همواره رو به آفتاب می گردد، آفتاب گَردِش، آفتاب گَردَک، آفتابگَردان، روز گَردان، روز گَرد
جائی که آفتاب بر آن تابد، برآفتاب، آفتاب گاه، مشراق، مشرقه، بتو، مقابل نسا، نسار، نسر: در موسم زمستان سعدی دو چیز خواهد با روی آفتابی در آفتاب روئی، سعدی، ، ( با روئی چون آفتاب، با صورتی سخت جمیل
جائی که آفتاب بر آن تابد، بَرآفتاب، آفتاب گاه، مشراق، مشرقه، بتو، مقابل نَسا، نَسار، نَسَر: در موسم زمستان سعدی دو چیز خواهد با روی ْآفتابی در آفتاب روئی، سعدی، ، ( با روئی چون آفتاب، با صورتی سخت جمیل